- مدیرارتباطات شرکت مبین وان: ایرمدیا وای فای ظرفیت نوین دنیای ارتباطات
- امام جمعه کیش: تغییرمدیریت در شرایط حساس تبعات منفی دارد/ نجات جهان اسلام دستاورد مهم مقاومت
- غرش پرنده های ایران در آسمان کیش/اجرای نمایش زنبورهای بالتیک
- رئیس پلیس فتا کیش هشدار داد: بسته های حمایتی و کارت سوخت، شیوه های جدید کلاهبرداری اینترنتی
- رئیس پلیس راهور کیش خبرداد: اعمال محدودیت های ترافیکی همزمان با برگزاری ایرشو
- امام جمعه کیش: سیاست استعماری زمینه ساز تفرقه و وحدت رمز حفظ و تعالی اسلام است
- امام جمعه کیش: اتحاد و همدلی نیاز اساسی امروز جهان اسلام است/ استفاده از ظرفیت های فراوان ملی راهکار برون رفت از مشکلات اقتصادی
- شرکت مدیریت و مشاوره سرمایه گذاری یاس خاورمیانه کیش کلاهبردار از آب درآمد
- امام جمعه کیش تصریح کرد: پای منافع در میان باشد همه مدعی مالکیت کیش هستند/ تیم اقتصادی جدید دولت به فکر معیشت اقشار ضعیف جامعه باشند
- تقدیر فرمانده سپاه کیش از حضورگسترده مردم در راهپیمایی ۱۳ آبان
- امام جمعه کیش: تبلور تفکر عاشورایی و وحدت از دستاوردهای بزرگ حماسه اربعین است / شعار مرگ بر آمریکا، شعوری ضدآمریکایی در جهان
- جانشین فرمانده دریابانی کیش خبرداد:کشف ۲۱ هزار لیتر سوخت قاچاق در آب های پیرامونی کیش
- امام جمعه کیش: دینداری و عمل به اصول دینی رمز شجاعت و مقاومت شهداست
- معاون فرهنگی اجتماعی سازمان منطقه آزاد کیش: رویداد سازی نقطه غالب در گردشگری کیش است
- رئیس سازمان صنایع دریایی وزارت دفاع: اقتدار نظامی یکی از ارکان اصلی بازدارندگی و استقلال کشور است
- یک فعال اقتصادی: روز کیش، جزیره را به عنوان یک برند جهانی مطرح می کند
- فرمانده سپاه کیش خبرداد: ویژه برنامه های هفته بسیج دانش آموزی در کیش برگزار می شود
- شرکت هواپیمایی کیش اعلام کرد؛ برقراری پرواز کیش- اهواز- کیش برای زائران عتبات عالیات ویژه اربعین
- امام جمعه کیش: راهپیمایی عظیم اربعین رمز جاودانگی نهضت حسینی و نماد وحدت مسلمین جهان است
- رئیس ستاد روز کیش: بیست آبان، روز کیش را به جشن می نشینیم
- گزارش تصویری/ حضور دانش آموزان بسیجی در نماز جمعه کیش
- امنیت و رفاه کیشوندان در بالاترین سطح است
- قیمت سکه و ارز
- ورود کاروان ساخت پروژه پدیده در کیش
- برگزاری همایش نقش زنان در دفاع مقدس
- خاطرات حلبچه از زبان اولین کسی که تصاویر آن را ضبط کرد
- پیوند ها
- یک تیم چینی با پیشنهاد وسوسه انگیز حامدحدادی را جذب کرد
- دغدغه ی مردم مُهر از الحاق بخشی از پارسیان به فارس
- جمع آوری طومار در دفاع از ساحت قدسی پیامبر گرامی اسلام (ص) در کیش
- امام جمعه کیش: تغییرمدیریت در شرایط حساس تبعات منفی دارد/ نجات جهان اسلام دستاورد مهم مقاومت
- امام جمعه کیش: سیاست استعماری زمینه ساز تفرقه و وحدت رمز حفظ و تعالی اسلام است
- امام جمعه کیش: اتحاد و همدلی نیاز اساسی امروز جهان اسلام است/ استفاده از ظرفیت های فراوان ملی راهکار برون رفت از مشکلات اقتصادی
- امام جمعه کیش تصریح کرد: پای منافع در میان باشد همه مدعی مالکیت کیش هستند/ تیم اقتصادی جدید دولت به فکر معیشت اقشار ضعیف جامعه باشند
- امام جمعه کیش: تبلور تفکر عاشورایی و وحدت از دستاوردهای بزرگ حماسه اربعین است / شعار مرگ بر آمریکا، شعوری ضدآمریکایی در جهان
- رئیس سازمان صنایع دریایی وزارت دفاع: اقتدار نظامی یکی از ارکان اصلی بازدارندگی و استقلال کشور است
- امام جمعه کیش: راهپیمایی عظیم اربعین رمز جاودانگی نهضت حسینی و نماد وحدت مسلمین جهان است
- امام جمعه کیش: حماسه راهپیمایی اربعین نمایش قدرت عظیم جهان اسلام است
- امام جمعه کیش: حل مشکلات جاری کشور نیازمند حرکت جهادی است/ تشکیل تعاونی راهکار حل مشکلات معیشتی مردم در کیش
- امام جمعه کیش: امنیت مردم خط قرمز نیروهای مسلح جمهوری اسلامی است/ برخی مدارس کیش هنوزمدیریت ثابت ندارند
- امام جمعه کیش: خودباوری اصل مهم شکوفایی اقتصادی است/ آقای وزیر، یک بار برای همیشه تکلیف آموزش و پرورش کیش را مشخص کنید
- امام جمعه کیش: مسئولان گرفتار حاشیه ها نشوند/ کیش می تواند به اقتصاد کشور کمک کند
- مدیرارتباطات شرکت مبین وان: ایرمدیا وای فای ظرفیت نوین دنیای ارتباطات
- شرکت مدیریت و مشاوره سرمایه گذاری یاس خاورمیانه کیش کلاهبردار از آب درآمد
- جانشین فرمانده دریابانی کیش خبرداد:کشف ۲۱ هزار لیتر سوخت قاچاق در آب های پیرامونی کیش
- معاون اقتصادی منطقه آزاد کیش: کیش اینوکس فرصت اتصال فعالان اقتصادی به بازار سرمایه را فراهم می سازد
- فرمانده انتظامی ویژه کیش: آرامش عمومی جامعه حاصل تعامل پلیس و جوامع صنفی است
- با هدف بررسی چالش های اقتصادی؛ گردهمایی جامعه بازاریان و بازرگانان کیش برگزار شد.
- مشاور اقتصادی نماینده مردم کیش در مجلس خبرداد؛ ورود قطری های به عرصه فعالیت های اقتصادی در کیش/ سرمایه گذاری در حوزه های گردشگری و سلامت
- مشاور فراکسیون اقتصاد مقاومتی مجلس شورای اسلامی: کیش پرچمدار گردشگری ایران/هدف از اقتصاد مقاومتی کارآفرینی است
- انتصاب مشاور اقتصادی فراکسیون دفاع و اقتدار ملی مجلس
- جانشین پایگاه دریابانی کیش: توقیف یک فروند لنج حاوی کالای قاچاق و دستگیر ۷ خدمه لنج در آب های کیش
- جانشین دریابانی کیش خبرداد: توقیف یک فروند شناور حامل ۱۶ هزار لیتر سوخت قاچاق
- معاون وزیر ارتباطات: فناوری اطلاعات پیشران تغییر و تحولات جهانی است/ کیش فرصت تبدیل شدن به نمونه بهره وری در حوزه ITC
-
هشتگ#مدافعان_خلیج_فارس داغترین هشتگ توییتر شد+نمودار
-
حضور پرشور بانوان هرمزگانی در دفاع از حرم/ پایگاههای بسیج کانون جمع آوری کمک های مردمی به جبهه مقاومت
-
گزارشی از کمبود فضای آموزشی در محروم ترین نقطه کشور؛ بشاگرد همچنان رکوددار کمبود فضای آموزشی در کشور/ ترک تحصیل دانش آموزان در سایه نبود فضای آموزشی
-
با توجه به بروز تخلفات؛ انتخابات حوزه انتخابیه بندرلنگه، بستک و پارسیان باطل شد/ رئیس ستاد انتخابات هرمزگان: هنوز رسما ابطال انتخابات حوزه انتخابیه بندر لنگه اعلام نشده است
-
نخستین کشتی لاینر خط RCL تایلند در بزرگترین بندر تجاری ایران
-
آتش رانت و حق السکوت منفعت طلبان زمینه ساز اخراج کارگران آلومینیوم شد
-
تجمع کارگران به روز سوم کشید؛ خریدار المهدی هرمزآل: مصوبات کمیسیون کارگری فرمانداری را قبول ندارم /عدم پاسخگویی مسئولان در خصوص مشکلات کارگران اخراجی ادامه دارد
-
حال و روز کارگران اخراجی در هفته گرامیداشت کارگر؛ من اهل شهر آلومینیوم هستم و پدرم از آلومینیوم اخراج شد
-
انتصاب مشاور اقتصادی فراکسیون دفاع و اقتدار ملی مجلس
-
با خروج آمریکا از برجام؛ نمایندگان مجلس با « شعار مرگ بر آمریکا» برجام را آتش زدند
-
دیاردار رستگاری خبرداد: ساخت دهها شناور در دستور کار سازمان صنایع دریایی
-
اجرای سخیف ” گره” به بهانه موسیقی فجر! در برج آزادی/فیلم
-
گزارش دانا از سرنوشت نامعلوم مرد پشت پرده فساد ۳ هزار میلیاردی/ رابطه عضو کارتل اقتصادی “بابک” با دولت یازدهم/ اموالی که “زنجانی” به نام “شیرازی منش” زد/ لزوم شفاف سازی سوابق ابهام برانگیز دستیار “بابک” + اسناد
-
بازیهای فوتبال المپیک ریو کلید خورد
-
رکود در بازارکار قربانی گرفت؛ اسناد جدید از کارنامه اشتغالی دولت/ اشتغال ۱۶ استان منفی شد+جدول
-
واگذاری ساخت ۳ نیروگاه برق به کره جنوبی
-
غارت اموال ایران و سکوت دولت
-
گفتگو با بانوی قدرتمندی که در راه ایران است
-
حذف “دلار” توسط ایران و ترکیه
-
روحانی در جلسه هیات دولت: توقیف دارایی ایران در آمریکا دزدی آشکار و رسوایی بزرگ حقوقی است/ آمریکاییها بدانند حقوق ملت ایران قابل تعرض و چپاولگری نیست/از هیچ تلاشی برای احقاق حقوق ملت ایران دریغ نمی کنیم
- امام جمعه کیش: تغییرمدیریت در شرایط حساس تبعات منفی دارد/ نجات جهان اسلام دستاورد مهم مقاومت
- امام جمعه کیش: سیاست استعماری زمینه ساز تفرقه و وحدت رمز حفظ و تعالی اسلام است
- امام جمعه کیش: اتحاد و همدلی نیاز اساسی امروز جهان اسلام است/ استفاده از ظرفیت های فراوان ملی راهکار برون رفت از مشکلات اقتصادی
- امام جمعه کیش تصریح کرد: پای منافع در میان باشد همه مدعی مالکیت کیش هستند/ تیم اقتصادی جدید دولت به فکر معیشت اقشار ضعیف جامعه باشند
- تقدیر فرمانده سپاه کیش از حضورگسترده مردم در راهپیمایی ۱۳ آبان
- امام جمعه کیش: تبلور تفکر عاشورایی و وحدت از دستاوردهای بزرگ حماسه اربعین است / شعار مرگ بر آمریکا، شعوری ضدآمریکایی در جهان
- امام جمعه کیش: دینداری و عمل به اصول دینی رمز شجاعت و مقاومت شهداست
- معاون فرهنگی اجتماعی سازمان منطقه آزاد کیش: رویداد سازی نقطه غالب در گردشگری کیش است
- یک فعال اقتصادی: روز کیش، جزیره را به عنوان یک برند جهانی مطرح می کند
- امام جمعه کیش: راهپیمایی عظیم اربعین رمز جاودانگی نهضت حسینی و نماد وحدت مسلمین جهان است
- رئیس ستاد روز کیش: بیست آبان، روز کیش را به جشن می نشینیم
- سردار سلامی: شهادت رکن اصلی قدرت نظام جمهوری اسلامی است
- امام جمعه کیش: حماسه راهپیمایی اربعین نمایش قدرت عظیم جهان اسلام است
- سومین یادواره شهدای مدافع حرم در کیش برگزار می شود
- مدیرعامل سازمان منطقه ازاد کیش تاکیدکرد: اخلاق محوری پلیس زمینه ساز تقویت آرامش در جامعه
- یادداشت/ رویای سرمایه گذاری در مناطق آزاد
- اجناس تقلبی، تبلیغات کاذب و تجمل گرایی آفت رشد اقتصادی است
- یادگاریی که هرگز از صورت «بابا رجب» پاک نشد
- روزی بنام « قلم»/ رنجی به وسعت یک دل نوشته
- کودکان بومی کیش میلاد امام مهربانی ها را جشن می گیرند
- وعده های انتخاباتی که سرخرمن هم دستتان به آن ها نخواهد رسید
- سالمندان حلقه های اتصال خانواده هستند
- کیش می تواند به قطب ورزش های آبی کشور تبدیل شود
- کارآفرینی ضامن بقای اقتصادی و اجتماعی جامعه است
- اقیانوس سالم، سیاره سالم
- کانون خانواده مرکز سیبل شبکه های اجتماعی
- “به نام خداوند جان و خرد” ” کزین برتر اندیشه برنگذرد”

یکی از خاطرات شهید برونسی ذکر شده در کتاب “خاکهای نرم کوشک” به گزارش کیش پرس، سپاه که کم کم شکل گرفت ، عبدالحسسن دیگر وقت سر خاراندن هم پیدا نمی کرد. بیست و چهار ساعت سپاه بود ، بیست و چهار ساعت خانه. خیلی وقت ها هم دائماً سپاه بود. اول ها حقوق نمی […]
سبک زندگی شهدا ماجرای کمک هزینه سپاه به یک فرمانده
یکی از خاطرات شهید برونسی ذکر شده در کتاب “خاکهای نرم کوشک”
به گزارش کیش پرس، سپاه که کم کم شکل گرفت ، عبدالحسسن دیگر وقت سر خاراندن هم پیدا نمی کرد. بیست و چهار ساعت سپاه بود ، بیست و چهار ساعت خانه. خیلی وقت ها هم دائماً سپاه بود. اول ها حقوق نمی گرفت. بعد هم که به اصطلاح حقوق بگیر شد ، حقوقش جواب خرج و مخارجمان را نمی داد. برای همین ، کار بنایی هم قبول می کرد. اکثراً شب ها می رفت سرکار.
آن وقت ها خانه ما طلاب بود. جان به جانش می کردی ، چهل متر بیشتر نمی شد. چند دفعه بهش گفته بودم : این خونه برای ما دست و پاش خیلی تنگه ، ما الان پنج تا بچه داریم ، باید کم کم فکر جای دیگه ای باشیم .
هیچ وقت ولی مجال فکر کردنش هم پیش نمی آمد ، تا چه برسد که بخواهد جای دیگری دست و پا کند. اول ، چشم امیدم به آینده بود ، ولی وقتی جنگ شروع شد ، از او قطع امید کردم . دیگر نمی شد ازش توقع داشت.
یک ماه رفت برای آموزش . خودم دست به کار شدم . خانه را فروختم و یک چهار راه بالاتر ، خانه بزرگتری خریدم . خاطره آن روز، شیرینی خاصی برام دارد ، همان روز که داشتیم اثاث کشی می کردیم ؛ یادم هست وسایل زیادی نداشتیم ، همان ها را با کمک بچه ها می گذاشتیم توی فرغون و می بردیم خانه جدید .یک بار وسط راه ، چشمم افتاد به عبدالحسین . از نگاش معلوم بود تعجب کرده . آمد جلو. یک ماه ندیده بودمش . سلام و احوالپرسی که کردیم ، پرسید: کجا می رین؟!
چهار راه جلویی را نشان دادم . گفتم : اون جا یک خونه خریدم.
خندید گفت: حتماً بزرگتر از خونه قبلی هست؟
گفتم : آره.
باز خندید . گفت : از کجا می خواین پول بیارین؟
گفتم : هر کار باشه برای پولش می کنیم ، خدا کریمه.
چیزی نگفت. یقین داشتم از کاری که کردم ، ناراحت نمی شود. وقتی خانه جدید را دید ، خوشحال هم شد. خانه ، خشتی بود و کف حیاطش موزاییک نداشت. دیوار دورش هم گلی بود. با دقت همه جا را نگاه کرد. گفت: این برای بچه ها حرف نداره ، دست و پاش هم خیلی بازه.
کار اثاث کشی تمام شد. عبدالحسین ، زودتر از آن که فکرش را می کردم ، راهی جبهه شد.
چند روزی تو خانه جدید راحت بودیم . مشکل از وقتی شروع شد که باران آمد. توی اتاق نشسته بودیم یک دفعه احساس کردم سرم دارد خیس می شود. سقف را نگاه کردم ، ازش آب چکه می کرد! دست و پام را گم کردم . تا به خودم بیایم ، چند لحظه ای گذشت. زود رفتم یک ظرف آوردم و گذاشتم زیرش . فکر کردم دیگر تمام شد . یکهو: مامان از این جا هم داره آب می ریزه !
باران شدید تر می شد و آب چک های سقف هم بیشتر. اگر بگویم هر چه ظرف داشتیم ، گذاشتیم زیر سوراخ های سقف ، شاید دروغ نگفته باشم . تا باران بند بیاید ، حسابی اذیت شدیم . بعد از آن ، روز شماری می کردم که عبدالحسین بیاید ، مخصوصاً که چند بار دیگر هم باران آمد.
بالاخره برگشت . اما خودش نیامد . با تن زخمی و مجروح ، آوردنش . بیشتر ، پاهاش آسیب دیده بود . روز بعد ، غزالی و چند تا از بچه های سپاه آمدند عیادتش . اتفاقاً باران گرفت! دیگر خودم خودم را داشتم می خوردم . غزالی وقتی وضع را دید ، فکر کرد شاید از سقف همان اتاق آب چکه می کند. از بچه ها پرسید : اتاق پذیرایی تون کجاست ؟!
بهش نشان دادند. رفت و زود برگشت. آن جا هم کمی از اتاق های دیگر نداشت. شروع کردیم به آوردن ظرف ها. آنها هم کمی بعد بلند شدند. خداحافظی کردند و رفتند .
یک ساعت طول نکشید که یکی شان برگشت. آمده بود دنبال آقای برونسی. گفتم: ایشون حالش خوب نیست، شما که می دونین.
گفت: ما خودمون با ماشین می بریمشون.
گفتم : حالا نمی شه یک وقت دیگه بیاین؟
گفت: نه ، آقای غزالی کار ضروری دارن ، سفارش کردن که حتماً حاجی رو ببریم اون جا.
وقتی از سپاه برگشت ، چهره اش توی هم بود. کنجکاوی ام گل کرد. دوست داشتم ته و توی قضیه را در بیاورم . چند دقیقه ای که گذشت ، پرسیدم: جریان چی بود؟ چه کارت داشتن؟
آهی از ته دل کشید و گفت : هیچی ، به من دستور داد دیگه نرم جبهه !
سری تکان داد . آهسته گفت : آره ، تا خونه رو درست نکنم ، حق ندارم برم جبهه !
پرسیدم : اون دیگه چی گفت؟
لبخند معنی داری زد. گفت اون می خواست بدونه که تو از این وضع زندگی کردن ناراحت نیستی ؟ منم بهش گفتم : نه ، زن من راضیه .
دوست داشتم بدانم بالاخره خانه درست می شود یا نه. گفتم : آخرش چی گفت؟
گفت : همون که گفتم ؛ تا خونه رو درست نکنم ، نمی تونم برم جبهه.
ساکت شد. انگار رفت توی فکر. کمی بعد گفت اگه از سپاه اومدن ، شما بگو وضع ما همین جوری خوبه ، بگو این خونه رو من خودم خریدم . دوست دارم همین جا باشم ، اصلاً هم خونه خوب نمی خوام.
با ناراحتی گفتم : برای چی این حرف ها رو بزنم؟!
ناراحت تر ازمن جواب داد : اینا می خوان به من پول بدن که خونه رو مدل حالا بسازم ، من هم نمی خوام این کارو بکنم .
دوست نداشتم بالای حرف او حرفی بزنم ، توی طول زندگی شناخته بودمش ؛ سعی می کرد هیچ وقت کاری خلاف رضای حق نکند.
وقتی از سپاه آمدند ، آوردشان توی خانه. یکی شان ساک دستش بود. همه که نشستند ، بازش کرد. چند بسته اسکناس درشت بیرون آورد. گذاشت جلو عبدالحسین . طپش قلبم تند شده بود. انتظار دیدن آن همه پول را نداشتم . نمی دانستم چه کار می کند. کمی خیره پول ها شد. از نگاهش می شد فهمید که یک تصمیم جدی گرفته است. یک دفعه بسته های اسکناس را جمع کرد. همه را دوباره ریخت توی ساک! نگاه بچه های سپاه هم مثل نگاه من بزرگ شده بود. محکم و جدی گفت : این پول مال بیت الماله، من یک سر سوزن هم راضی نیستم بچه هام بخوان با همچین پولی توی رفاه باشن .
گفتند: ولی …!
محکم گفت: ولی نداره، بچه های من با همین وضع زندگی می کنن.
گفتند : جواب غزالی رو چی بدیم؟!
گفت : بهش بگین خودم یک فکری برای خونه بر می دارم.
هر چه اصرار کردند پول را قبول کند ، فایده نداشت که نداشت.
چند روزی گذشت. حالش بهتر شده بود ، ولی اصلاً مساعد کار بنایی نبود. روزی که فهمیدم می خواهد یک طرف خانه را خراب کند ، باورم نشد . گفتم : حتماً دارین شوخی می کنین ؟
گفت: اتفاقاً تصمیمی که گرفتم ، خیلی هم جدیه.
گفتم : با این وضعی که شما داری، اسم بنایی رو هم نمی شه آورد!
گفت : ان شاء الله ، به یاری امان زمان (عج)، هم اسمش رو می آرم ، هم بهش عمل می کنم .
اصرار من ، اثری نداشت. از همان روز دست به کار شد. یک طرف خانه را خراب کرد. کم کم مصالح ریخت و با کمک چند نفر دیگر، دو تا اتاق ساخت.
دو، سه شب بعد ، باران شدیدی گرفت. بچه ها سرشان را گرفته بودند بالا، چشم از سقف بر نمی داشتند. من هم کمی از آنها نداشتم . مدتی بعد ، همه خاطر جمع شدیم ؛ حتی یک قطره هم آب نچکید. از همان اول هم می دانستم که مو لای درز کارهای او نمی رود. رو کردم بهش و گفتم : حالا که حالت خوب شده و فردا می خوای بری جبهه ، ولی ان شاء الله دفعه بعد که اومدی ، اون طرف دیگه خونه رو هم درست کن.
هنوز شیرینی زندگی در اتاق های جدید توی وجودم بود که یک هو سر و صدایی از داخل حیاط بلند شد. سریع دویدیم بیرون. از چیزی که دیدم ، کم مانده بود سکته کنم ؛ یک گوشه دیوار گلی حیاط ، ریخته بود! برگشتم به عبدالحسین نگاه کردم . خندید. گفت : ان شاء الله دفعه بعد که اومدم ، این دیوار گلی رو هم خراب می کنم و یک دیوار آجری می سازم.
گفتم : با اون پنج ، شش روزی که شما مرخصی می گیری ، هیچ کاری نمی شه کرد.
گفت : دفعه بعد ، بیست روز مرخصی می گیرم، خاطرت جمع باشه. صبح زود راهی جبهه شد.
نزدیک دو ماه گذشت. روزی که آمد ، بعد از سلام و احوالپرسی گفت : بیست روز مرخصی گرفتم که دیوار رو درست کنم.
خیلی زود شروع کرد. روز اول آجر ریخت ، روز بعد هم دور تا دور دیوار حیاط را خراب کرد. می خواست بقیه کار را شروع کند که یکی از بچه های سپاه آمد دنبالش . بهش گفت: بفرما تو .
گفت : نه، اگه یک لحظه بیای بیرون ، بهتره.
رفت و زود آمد . خیره شد به چشمهام . گفت: کار مهمی پیش اومده ، باید برم. طبیعی و خونسرد گفتم : خب عیبی نداره ؛ برو، ولی زود برگرد. صداش مهربانتر شد ، گفت: توی شهر کارم ندارن.
گفتم : پس کجا ؟!
با احتیاط گفت : می خوام برم جبهه.
یک آن داغی صورتم را حس کردم . حسابی ناراحت شدم . توی کوچه که می آمدی، خانه ما به آن وضعش انگشت نما بود. به قول معروف ، شده بود نقل مجلس! دور و برم را نگاه کردم . گفتم : شما می خوای منو با چند تا بچه قد و نیم قد توی این خونه بی در و پیکر بگذاری و بری؟!
چیزی نگفت. گفتم : اقلاً همون دیوار درب و داغون خودش رو خراب نمی کردی.
طبق معمول این طور وقت ها، خندید. گفت: خودت رو ناراحت نکن ، بهت قول می دم که حتی یک گربه روی پشت بام این خونه نیاد .
صورتم گرفته تر شد و ناراحتی ام بیشتر. گفت : حالا دیوار حیاط خرابه که خراب باشه ، این که عیبی نداره.
دلم می خواست گریه کنم . گفتم : یعنی همین درسته که من توی این خونه بی در و پیکر باشم ، اونم با چند تا بچه کوچیک ؟
باز هم سعی کرد آرامم کند ، فایده نداشت. دلخوری ام هر لحظه بیشتر می شد. خنده از لب هاش رفت. قیافه اش جدی شد. توی صداش ولی مهربانی موج می زد. گفت: نگاه کن ، من از همون اول بچگی ، و از همون اول جوانی که تو روستا بودم ، هیچ وقت نه روی پشت بام کسی رفتم ، نه از دیوار کسی بالا رفتم ، نه هم به زن و ناموس کسی نگاه کردم .
حرف های آخرش حواسم را جمع کرد. هر چند که ناراحت بودم ، ولی منتظر شنیدن بقیه اش شدم . ادامه داد: الان هم می گم که تو اگه با سر و روی باز هم بخوای بری بیرون ، اصلاً کسی طرفت نگاه نمی کنه. خیالت هم راحت باشه که هیچ جنبنده ای توی این خونه مزاحم شما نمی شه. چون من مزاحم کسی نشدم ؛ هیچ ناراحت نباش .
مطمئن و خاطر جمع حرف می زد. به خودم که آمدم ، از این رو به آن رو شده بودم ، حرف هاش مثل آب بود روی آتش . وقتی ساکش را بست و راه افتاد ، انگار انداره سر سوزن هم نگرانی نداشتم.
چند وقت بعد آمد. نگاش مهربانی همیشه را داشت. بچه ها را یکی یکی بغل می کرد و می بوسید. هنوز ننشسته بود که رو کرد به من . یک « خوب » کشیده و معنی داری گفت ، بعد پرسید: توی این چند وقته ، دزدی، چیزی اومد یا نه؟
گفتم : نه.
خندید . ادامه دادم : اثر اون حرفتون این قدر زیاد بود که ما با خیال راحت زندگی کردیم ، اگر بگی یک ذره هم دلم تکون خورده ، دروغ گفتی.
خدا رحمتش کند ؛ هنوز که هنوز است ، اثر آن حرفش توی دل من و بچه ها مانده . به قول خودش ، هیچ جنبنده ای مزاحم ما نشده است.
منبع: فرهنگ نیوز